چندی قبل در گزارشی نوشتیم که در ورودی برخی روستاهای کشور تابلوهایی با مضمون منع ورود گردشگر نصب شده اند. چنین واکنشی در روستاها، پرسشی عمیق را مطرح می کند که آیا توسعه گردشگری روستایی سبب افزایش درآمد ساکنین محلی، افزایش اشتغال، حفاظت از فرهنگ بومی و توسعه زیرساختها و امکانات روستاها می شود؟
وقتی که توسعه گردشگری جز آلودگی محیط، ورود بی اجازه گردشگران به حریم منازل و باغات، استفاده بی اجازه از محصولات کشاورزان و باغداران، شکستن درختان و تخریب، بر هم زدن آسایش و آسیب به فرهنگ بومی، حاصلی برای روستاییان نداشته باشد قطعا توقع استقبال روستاییان از گردشگر توقعی بیهوده است.
آن جا که فردی روستایی، گردشگر را تهدیدی برای امنیت فرهنگی و اقتصادی خود می بیند اگر نخواهد دست به مقابله شخصی بزند طبیعی است که عکس العمل محترمانه وی و سایر ساکنان روستا، نصب چنین تابلوهایی باشد.
اگر نگرش ما به گردشگران این باشد که اکثریت آنان آسیب زا هستند اما در عین حال نمی توان از ورود آنان جلوگیری کرد احتمالا یکی از راه کارها تاسیس پلیس گردشگری در منطقه، تعیین ضوابط رفتاری برای گردشگران، اطلاع رسانی در تابلوها و برخورد با قانون شکنی گردشگران باشد.
اما این کار نیز بدون اشکال نخواهد بود. آیا این کار عملی است که برای هر روستای گردشگری
چنین ساختاری تعریف شود؟ چه کسی بر تخلف پلیس گردشگری نظارت خواهد کرد؟ آیا این کار بر تصدی گری دولت نمی افزاید در صورتی که هدف دولت کاهش تصدی گری خود در بخش های گوناگون است؟
راه کار دیگر این است که نگرش روستاییان به گردشگران تغییر کند. آن ها باید گردشگر را فرصتی استثنایی برای خود و روستا بدانند. فرصتی که از آن طریق منافع گوناگونی عاید آن ها می شود. می توانند محصولات خود را بدون واسطه به گردشگران بفروشند، می توانند با فراهم کردن مکان هایی برای استراحت گردشگران ، فروش هیزم به آنان، اجاره پارکینگ به آنان و رفع سایر نیازهای گردشگران کسب درآمد کنند.
روستاییان می توانند فرهنگ و آداب و رسوم خود را به آنان معرفی کنند و حتی از طریق فروش غذاهای محلی و صنایع دستی خود کسب درآمد کنند. برای جلوگیری از آلودگی محیطی و برهم خوردن آرامش منطقه مکان هایی را صرفا به گردشگران اختصاص دهند.
اما شاید راه کار جدی تر آموزش و آگاه سازی گردشگرانی است که به روستاها می روند. یک گردشگر باید بداند که در زمان ورود به حریم هر روستا نمی تواند همچنان باب میل خود رفتار نماید و هنجارهای فرهنگی و سنتی آن را ندیده بگیرد. گردشگر باید بداند مزرعه و باغ، خانواده و ارتباطات فردی و گروهی در روستا، حریم مشخصی دارند که باید رعایت شود.
واقعیت این است که تا روستاییان نخواهند، گردشگری پایدار در یک منطقه توسعه نمی یابد و اگر گردشگری روستایی به صورت بومی نیز توسعه نیابد منافع آن به ساکنین محلی نخواهد رسید.
به نظر می رسد نقش دولت و سازمان های مردم نهاد در این حوزه بیشتر باید حمایتی و مشورتی باشد. دولت می تواند با دادن وام های با بهره پایین از طرح های گردشگری در منطقه حمایت کند و بر روند اجرایی طرح ها نظارت کند. سمن ها هم با آگاه سازی روستاییان نسبت به مزایای توسعه گردشگری و چگونگی مقابله با آسیب های گردشگری به توسعه گردشگری در منطقه یاری رسانند.